مكالمات
مامان: مهراد تو ديگه بزرگ شدي.....آقا شدي
مهراد: بُزُ گ شدم ........ آ آ شدم
مامان: كسي كه بزرگ شده جيشش رو تو شلوارش نمي كنه
مهراد: ني ني (مي كنه) يعني ني ني تو شلوارش مي كنه و من دهانم از تعجب باز كه تو اينو مي دوني و باز از دستت در ميره..............البته مي دونم كه در ميره واقعا چون خيلي نگهش مي داري
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تازگي به جاي دارم ميگي كردم و ما يه چند باري گول خورديم و حالا فهميديم كه بايد بشنويم و بفهميم : دارم
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مامان: مهراد جان بشين پسرم يه چيزي بيارم بخوري
مهراد: ژله بيار بخورم (قوربون پسر عشق ژلم برم من)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
موهات خيلي بلند شده بود .....تو آرايشگاه هم كه خيلي گريه مي كني و نميزاري موهات رو كوتاه كنن
ديروز بابايي دست به كار شد كه موهات رو اصلاح كنه و منم رفتم كمكش
خيلي تلاش كرديم كه گريه نكني و با آرامش موهات رو كوتاه كنيم ولي خيلي خيلي گريه كردي
تا جايي كه ديگه به هق هق افتادي و من ديگه نتونستم تحمل كنم و گفتم بابايي تمومش كن.
اما امروز كه ديدمت بد هم از كار درنيومده بود.........
بعد از اصلاح موهات يه حمام حسابي هم كردي و وقتي آوردمت بيرون كه موهات رو خشك كنم
ديدم چشمات رو بستي و سرت رو به پشتي تكيه دادي............ فكر كردم خسته شدي و فقط چشمات رو بستي ولي نگووووووووو اينقدر خسته شده بودي كه خوابت برده بود........... الهي من فدات بشم پسر گلم
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
هر وقت توي خونه چشمم بهت مي افته يه خنده به پهناي صورتت تحويلم مي دي و من غرق شادي مي شم از اين خنده ي شيرين و كلي قربون صدقت ميرم....................بابايي هم هميشه مي گه : مادر به قربونت بره
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چند روزي مي شه كه هواي بهاره رو كردي و امروز ديگه مي گفتي بريم بَ لاله
يه روزم عكس خاله بهاره رو ديدي توي گوشيم و گفتي بَ لاله و بعدشم بوسيدي و گفتي دوست(يعني دوسش دارم)
ديشب گلهاي سر سفره ي عقد بهاره رو برداشته بودي و مي گفتي: مال بَ لالس ، خاله داده
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگه بهت اجازه بديم كه عاشق نوشابه هم هستي. امروز بابايي نوشابه ميخواست و رفت يه شيشه واسه خودش آورد تا بخوره .........تو گفتي: ليوانا بيار ............... بابايي رفت و ليوان آورد
بعدش در باز كن رو گرفتي و همش مي گفتي : پپس پيس بكنم( صداي در نوشابه رو وقتي باز مي كنيم منظورت بود)
بابايي بهت گفت كه اين در باز كنه و تو گفتي : در باز بكنم و ما كلي خنديديم بابايي گفت : هندي حرف ميزني پسرم
بعدشم از خير نوشابه گذشت و تو با دربازكن مشغول پيس پيس كردن شدي
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ظهرها كه از اداره تعطيل مي شم سريع به عشق ديدن تو ميام بيرون كه روي صندلي عقب ماشين نشستي و داد ميزني: مامانا سلام ( بله مامانا اسم جديديه كه تو برام گذاشتي)
پي نوشت: خيلي خيلي پسر خوبي شدي و كلا ميگي جيشت رو و مي دويي در دسشويي ..اميدوارم كه اين آخرين باري باشه كه فراموش كردي و ديگه يادت نره و هميشه هميشه رفتار خوبت رو در اين زمينه داشته باشي