مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

شکایت به زبان کودکی

روزهایی که من و مهراد صبح تا شب با هم میگذروندیم دیگه کم کم داشت تموم میشد.من ناراحت نبودم که دیگه باید برگردم سرکار.تازه خوشحال هم بودم.تنها نگرانیم واسه شیرخوردن مهراد بود. مهراد شیشه نمی گرفت و هنوز خیلی کوچیک بود که بخواد تموم روز فقط غذا بخوره.روزهای اول توی محل کارم همش صدای مهراد رو می شنیدم و همه هوش و هواسم پیش اون بود.دلم میخواست بال داشتم و هر لحظه توی خونه مادرشوهرم سرک می کشیدم و از وضعیت مهراد باخبر می شدم.آروم و قرار نداشتم.یادمه روز اول وقتی مهراد و باباش اومدن دنبالم .مهراد رو که بغل کردم توی چشمام نگاه می کرد و با زبون خودش تقریبا ده دقیقه بهم شکایت می کرد:آآآآآآآآآآآآ ایییییی اوووو .خیلی ناراحت شدم.محکم بغلش کردم .تموم ب...
6 ارديبهشت 1390
1