كفش تابستاني
چند روز پيش با كلي ذوق و شوق رفيتيم از خودمان سليقه در كرديم و يه جفت كفش تابستوني خوشگل براي مهراد جيگر خريديم ......البته خود ايشون هم بودن ...........بچم اولش كمييييييييي ذوق كرد ولي بعدش گفت نه نخوام
ما گفتيم حالا بعدا قبول مي كنه و مي پوشههههههههه
رفتيم خونه و مهراد هر وقت خواستيم بريم بيرون حاضر نشد كفش هاي جديدش رو بپوشه
يه روز كه مي خواستيم بريم بيرون گفتم مهراد برو كفش هاي نوت رو بيار كه پات كنم
رفت كفش هاي بچگيش رو آورد و گفت اينا............... گفتم : نه .اونايي كه ديروز خريديم
باز رفت و كفش هاي قديميش رو يكي يكي آورد و اصلا هم به روي خوش نمي آورد كه من كدوم كفش ها رو مي گم
رفتم كفش هاي جديدش رو نشونش دادم و گفتم : مهرادييييييي اينا رو مي گم
كه عصباني شد و گفت: نه .........آبي(منظورش كفش هاي آبيش بود)
ديروز هم كه مي اومدم اداره بقيه كفش هاش همه رو قايم كردم تا بلكه كفش جديد رو بپوشه
ساعت يازده ظهر .................... بابايي زنگ زده كه كفش هاش رو كجا گذاشتي كه بيچارم كرده و اين كفش ها رو نمي پوشه
اين شد كه عصري ، دست از پا درازتر رفتيم و براي آقا يه كفش مثل كفش قبلي هاش خريديم
از همون تو مغازه پاش كرد و همش مي گفت بابا مرصي.........مرصي