ورود به دوازده ماهگی
پسر گلم امروز وارد دوازدهمین ماه زندگیش میشه
دیشب با بابایی دوتایی حسابی موهاش رو کوتاه کردیم و بعدش هم بابایی بردش حمام
خلاصه که حسابیییییییی شبیه پسرها شد دیگه
عکس های مهمونی خونه مادربزرگ :
اینجا حاضر شدیم و داشتیم می رفتیم خونه مادربزرگ که گفتیم یه عکس از پسر خوشتیپمون بگیریم:
(اینجا هنوز موهاش بلنده هااااااااا..........پسرم دستش رو زده به کمرش میگه من دارم بزرگ میشم دیگه)
توی این عکس از راست به چپ: دخترخاله کیمیا، پسرخاله شایان، مهراد .......پسرخاله مهرشادم توی عکس بود ولی چون به حرفم گوش نداد و ژست درستی نگرفت نتونستم عکسش رو بزارم)
یه روز من بعد از عمری اومدم خودم رو تحویل بگیرم یه پرتقال واسه خودم پوست گرفتم تا نشستم بخورم مهراد بدو بدو اومد و از دستم گرفت و ملچ و ملوچ شروع کرد به خوردن اینم عکسش:
خاله پرنده بالاخره تونستم دندوناش رو واست توی عکس شکار کنم: