سيزده بدر 92
الحمدلله رب العالمين كه سال 1392 هم از راه رسيد و مهراد منم تجربه ي سومين عيد و نوروز زندگيش رو داشت در حالي كه ديگه معني مهمان و عيد و عيدديدني و سفره هفت سين و سال تحويل رو مي فهميد. روزهاي اول سال با همه ي خوبيهاش گذشت و رسيديم به 12 فروردين . اون روز رو من اينقدر خسته بودم و نياز به استراحت و خواب داشتم كه اصلا فكر نمي كردم روز 13 بتونم جايي برم . ولي استراحت كه كردم و حالم جا اومد ديگه گفتم يه جايي بريم. جالبه كه امسال هر كي به يه سمتي مي رفت و همه ي خانواده ها جمع نبودن ........همسر منم كه عاشق جمع و جمعيته و كلي پكر بود. منم هر چي تلاش كردم خانواده رو جمع كنم نشد كه نشد. صبح سيزده به خواهرم زنگ زدم و قرار شد با اونها بريم....مهر...