مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

توتوي عمو

1390/12/28 12:09
نویسنده : مامان
376 بازدید
اشتراک گذاری

ديروز كه شنبه بود و بيست و هفت اسفند..............ماهگردت بود مهراد جونم و بيست و يك ماهت تموم شد...... تو خونه ي مادربزرگت بودي كه گويا مهدكودك دانشگاه تعطيل بوده و دخترعمو ملينا رو هم برده بودن اونجا.

شما هم خوشحال كه توتوي عمو هم اومده قهقهه............. بابايي تعريف مي كرد كه چها كردي

ميخواستن به ملينا شير بدن كه تو هم ميخواستي و مجبور شدن شير برات گرم كنن و تو كه تو بيداري اصلا شير نميخوري كنار ملينا دراز كشيدي و تا ته شيشت رو خورديمتفکر

بعد ملينا ميخواسته بخوابه كه تو اجازه نميدادي روي تشك مخصوص بچه كه اونجا هست بخوابه و مي گفتي مال منه و بايد من بخوامیول

تازههههههههه براي ملينا شكلك درمياوردي تا ملينا بخنده و سرگرم بشهلبخندتشویق

تو كه خيلي خوش گذروندي ولي پدر بزرگترا رو درآوردي و حسابي اذيتشون كردي

............................................................................................................................

از وقتي كه وانت مزداي بابايي دست عمو هستش و تو هم روزا چند ساعتي رو تو اون ماشين مي گذروني و بازي مي كني...... عاشق عمو مهدي شدي و تو خواب و بيداري مي گي عمو و ديرت ميشه كه بري و با وانت عمو بازي كني

 

وقتي ميخوايم بريم بيرون تا ميريم سمت ماشين به كمتر از جاي راننده راضي نيستي و مثل يه راننده حرفه اي ميري كه پشت فرمون بشيني..............بابا مي گفت ديروز در ماشين رو كه باز كردم اصلا نفميدم كي پشت فرمون نشستي و دو دستي فرمون رو چسبيدي .................. رضايت هم نميدي كه پياده بشي

يه كار ديگه هم كردي ....... عمت بغلت كرده و محكم زدي تو گوشش ..چنان كه صورتش قرمز شده

 

وقتي من كتاب مي خونم و آروم با خودم تكرار مي كنم يهو مي بينم يه سر كوچولو اومده تو كتاب و داره آروم آروم با خوش يه چيزايي رو تكرار مي كنه ...... بعد به من نگاه مي كنه و لبخند ميزنه

 

پسر گلم سال نود هم با همهي خاطرات خوب و بدش تموم شد و يك سال به عمرت اضافه شد

اميدوارم كه من و بابايي بتونيم الگوي خوبي برات باشيم و تو رو طوري تربيت كنيم كه در آينده سربلند باشي

اميدوارم تو سال جديد تو و همه ي بچه هاي دنيا سالم و سلامت باشيد و غم نبينيد

به قول مامان باران امسال ما همه ي تلاشمون رو كرديم كه مادر خوبي باشيم و خداوكيلي فكر كه مي كنم همه چيز حول محور تو مي چرخيد....غذاي مهراد.......پوشك مهراد.....ويتامين مهراد............خواب مهراد......گردش مهراد..........و ووووو

اينه كه با تموم تلاشي كه كردم نتونستم خيلي بنده ي خوبي براي خداي خودم باشم ولي مي دونم كه خدا خودش مي دونه يه فرشته ي كوچولو كه گذاشتش توي دامن من .خيلي بيشتر از اينا نياز به مراقبت داره و من هم به عنوان يك مادر وظيفه دارم نيازهاي فرشته ي كوچولوم رو برآورده كنم

در عوض وقتي تو رو در آغوش مي گيرم و تو آروم تو بغلم فرو ميري ...احساس مي كنم خدا رو دارم

 

سال نو بر همه مبارك

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سايه
28 اسفند 90 11:09
________________.###*
_____________.*######
_____________*######
___________*#######
__________*########.
_________*#########.
_________*######*###*
________*#########*##
_______*##########* *#
_____*###########_____*
____############
___*##*#########
___*_____########
__________#######
___________*######
____________*#####*
______________*####*
________________*###*
__________________*##*
____________________*##.
_____________________*##.
______________________.##
______________________.###.
____________________.######.
__________________._##*___*##.

مهراد گلم با آروزی بهترین ها برای خودت و مامان مهربونت عید رو بهت تبریک میگم عزیز دلم


مرصي عيد شما هم مبارك سايه جون
مریم
28 اسفند 90 16:12
حالا دیگه دختر من شده طوطو
آفرین که بادخترم بازی میکردی و سرگرمش کردی مهرادجونم.
از این به بعد هر مشکلی داری میتراجون، بیا تا به وسیله ی ملیناجون حلش کنیم
سال نو پیشاپیش مبارک


ممنونم..قربون مليناي گلم برم من
سال نو شما هم مبارك ...ايشالله سال خوبي داشته باشيد
محمد اواره
29 اسفند 90 0:12
اخ قزبون این راننده خودم بشم
این بچه اگه همین جوری بمونه یک راننده توپی میشه
بابا یادت نره بزار پشت فرمون بشینه .بهش یاد بده که دیگه مهراد جونیم باید بشینه پشمت فرمون مامان باباشم بشینن کنارش
قربونش بشم من الهی


ايشالله ايشالله به اونجا هم ميرسه
عيدتون مبارك... سال خوبي داشته باشيد
سپیده
29 اسفند 90 4:42
میـــــــــــــــــترا؟
رگه هایی از عروس بازی دیدم توی وبلاگتا ( اونجا که مهراد زده تو گوش ِ عمه اش و تو گفتی که مهراد فرق داره )

خیلی خندیدم

بعدشم مواظب این ملینا باشا خیلی معلومه جا باز کرده تو دل مهراد جونم

توی اینکه بهترین مادر دنیا یه لحظه هم شک نکن
چون اگر اینطور نبود خدا یکی از ناز ترین فرشته هاش رو توی بغل تو نمیذاشت میترا

خیلی خوشحالم که امسال با شما و مهراد عزیزم آشنا شدم و این آشنایی رو خیلی دوس دارم و باباتش از خدا خیلی ممنونم چون خیلی چیزا ازت یاد میگیرم

سال نوت مبارک عزیز دلم



سپيده من تا پا رو دم آدم نزارن كه بيخودي عروس بازي درنمياري ديگه.......ميخواستم خيلي بنويسم به همين قدر بسنده كردم(نيشخند)

من و مهراد هم خوشحاليم كه با تو آشنا شديم ....وبلاگت حس زندگي رو در من زنده مي كنه و منم از وبلاگت و نوشته هات درس ميگيرم
به همين خاطر دوسش دارم
ايشالله امسال براي شما و آقا مهراد سال وصال باشه عزيزم....عيدت مبارك
مامان یکتا
29 اسفند 90 11:01
سال جدید به مهراد نفسی مبارک.
آفرین پسر خوب که برا ملیناجون شکلک درمیاری وسرگرمش میکنی.
همیشه خوب و خوش باشید.


ممنون مامان يكتاي عزيز
حالا خوبه يكتا دختره وگرنه مي گفتم رقيب پيدا كرده

عيدتون مبارك
مامان سورنا
8 فروردین 91 15:12
واقعا برام جالبه که مهراد و سورنا این قدر به هم شبیهند در همه کارها و مخصوصا در رانندگی و در گوشی زدن.


اااااااا سورنا هم تو كار در گوشيه!!!

ولي خداييش اين بچه ها هم كارهاشون بي حساب و كتاب نيست هااااا
يه منطقي پشتش هست