مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

وروجكاي مامان

1393/10/21 8:50
نویسنده : مامان
370 بازدید
اشتراک گذاری

مهراد و ميناي عزيزتر از جانم سلام

خوشگلاي مامان....اين روزها حسابي شيطون شديد و يه جاي سالم تو خونه نمونده.

منم ديدم بچه داري و مرتب بودن و وسواس با هم زياد جور درنمياد كلا بيخيالتون شدم و شما دوتا تو خونه راحت راحتيد........ از رختخوابها گرفته تا لباساي خودتون تا وسايل توي كمدها (كه البته بيشتر كارتن خالي هستن و اسباب بازيهاي خودتون) همه رو ميريزيد بيرون و هر چي دوست داريد ميسازيد و بعدشم كه با هم سرگرميد.

مهراد تو خيلي مينا رو اذيت مي كني ...........همش مشت ميزني تو شكمش و جاهاي ديگش..........واقعا دلم براي مينا ميسوزه چون طفلي كوچيكه و نميتونه از خودش دفاع كنه

يه روز ميخواستم ازتون عكس بگيرم ..گفتم دستتو بنداز گردن آبجيت ...........تو با يه حالت قلدري گفتي : نه

و همينطوري كنارش ايستادي...........خيلي قلدري و من بابت اين اخلاقت واقعا ناراحتم ......... دوست دارم مهربون باشي.............همش ميخواي ما به حرفت گوش بديم و كارهات رو انجام بديم ولي تو وقتي حتي مريضي به سختي حاضري دمنوشي يا آب گرمي بخوري كه خوب بشي .....اما تو دارو خوردن حرف نداري و هر چي باشه ميخوري

خلاصه كه حسابي اذيت مي كني ..............الان چهار سال و نيمته و من تصميم گرفتم كلا تهديد و حتي توضيحات اضافه در مورد كارهاي بدت رو كنار بزارم و فقط بهت اعتماد بنفس بدم كه تو خوبي ...........تو ميتوني و ........ كه ببينم بهتر ميشي يا نه.

هوا كه گرم بشه ايشالله حتما برات وقت ميزاريم و صبح ها ميبريمت يه كلاسي كه با بچه هاي هم سن و سالت كمي بازي كني و انرژيت تخليه بش و شايد اخلاقت هم بهتر بشه.

ميناي عزيزم.....دختر آروم و دوست داشتني ............برعكس داداشت خيلي ارومي و همه ازت تعريف مي كنن..........فقط چون با پسر بزرگ شدي سر نترسي داري و هميشه رو لبه هاي مبل يا بالاي مبلي ..............چهارپايه ميزاري و تا جايي كه بتوني بالا ميري و اصلا ترس نداري

تازگي ها همش شلوارتو درمياري و دوست داري لخت تو خونه باشي....تازه پوشكت رو هم مي كشي كه درش بياريم ............هوا هم سرده وگرنه حتما آزاد مي گذاشتمت

غذا خيلي كم ميخوري............و زياد گاز ميگيري ...........يهو و ناغافل گازم ميگيري كه جيغم به آسمون ميره

اميدوارم بي اشتهاييت مال دندونات باشه

كلا دختر خوش اشتهايي هستي و با اينكه زياد نميخوري ولي مياي با اشتها سر سفره ميشيني......خيلي دوست داري خودت بخوري

همش هم دوست داري لباساي بيرونت رو بپوشي ..........تو خونه همش شلوارهاي مهمونيتو برميداري و ميگي پات كنيم....يه مدتي هم ساپورتهاتو خيلي دوست داشتي ولي حالا نه زياد دوست نداري

موهاتو گذاشتيم يكم بلند شه ...........ولي همش تو صورتته ....خاله معصوم مي گفت به خاطر موهات يه وقت چشمات ضعيف نشه .............منم يكم نگران شدم.....ديگه بابايي اجازه داد يكم جلوشو كوتاه كنيم......پدره و ارزو داره موهات بلند باشه.

اينقدر مهربوني كه همش مياي خودتو ميندازي تو بغلم و دستهاتو دور گردنم حلقه مي كني و با دستت ميزني پشتم مثل وقتايي كه من بغلت مي كنم.

الهي فدات بشم............گوشيمو خيلي دوست داري تو خونه از دست تو نميتونم گوشيمو بردارم .......تا برميدارم تو ازم ميگيري و آهنهاي مورد علاقتو ميذاري و ميخندي و با علاقه گوش ميدي

خيلي ماشالله باهوشي

هردوتون رو دوست دارم عزيزاي دلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ملینا کیانا
4 بهمن 93 10:33
مامانی معلومه که حسابی از دست پسرش عصبانیه که اینجا نوشته.... باز خداروشکر دخترت آرومه میتراجون فداش بشم عروسکم
مامان
پاسخ
درموندم مريم جون........واقعا اين مطالبي كه تو كتابها نوشته به درد همون كتابها ميخوره نميدونم چيكار كنم دست از قلدر بازي برداره گاهي براي ميناي طفلي گريم ميگيره ممنون از لطفت
مامان ملینا کیانا
8 بهمن 93 12:02
بنظرم همون که گفتی اگه کلاسی جایی بره یا مهد اگر مهد خوبی باشه و بتونن تاثیرگذار باشن؛ خیلی مفیده الهی مینای عزیزم ولی درکل بچه ها تو هر سنی یه جورین؛ مدلشون هرروز تغییر میکنه نگران نباش عزیزم
مامان
پاسخ
اميدوارم تغيير كنه بيشترش هم مال شبكه ي پوياست با اين همه فيلم اكشن كه پخش مي كنه .....مهرادم ميخواد مثل اونا باشه اينطوري رفتار مي كنه ممنون مريم جون از نظرت
مریم مامان باران
14 اسفند 93 9:25
ای خدا عزیزم خدا کمکت کنه با دو تا بچه شیطون بلا...واقعا بیخیالی بهترین چیزه دنیاست کار خوبی میکنی مگر چقدر میتونی حرص بخوری و خودت رو ناراحت کنی آخه؟ بچه های اول همیشه یه کم قلدری دارن خودش خوب میشه ناراحت نباش بارانم همینطوریه.... دلم براتون تنگ شده...قربونت...
مامان
پاسخ
سلام مريم جونمممممم چه خبر خانوووووم ياد ما كردي آره ديگه بچه هاي اول رو خودمون لوس مي كنيم ولي من كه خيلي هم به مهراد توجه مي كنم ولي احساس مي كنم شديدا به آغوش من نياز داره و دلش ميخواد بغلش كنم و تو بغلم آروم بشم شايدم به خاطر وجود ميناست كه كوچيكتره.....ميبينه دلش ميخواد من همه ي تلاشمو مي كنم كه روزهاي شاد و پر از خواسته هاي مهراد رو براش بسازم ميخوام آروم باشه ايشالله كه همه ي بچه ها هميشه خوب باشن باران نازنينم رو ببوس عزيزم
فنچ بانو
26 اسفند 93 8:18
میترای عزیزم... براتون سالی پر از سلامتی و خیر و برکت از خدا میخوام دوست خوبم بوس برای تو و وروجکای خوشگلت
مامان
پاسخ
فنچ عزيزم خوشحالم كردي بهم سرزدي ايشالله تو هم سال خوبي رو شروع كني و به آرزوهات برسي