وروجكاي مامان
مهراد و ميناي عزيزتر از جانم سلام
خوشگلاي مامان....اين روزها حسابي شيطون شديد و يه جاي سالم تو خونه نمونده.
منم ديدم بچه داري و مرتب بودن و وسواس با هم زياد جور درنمياد كلا بيخيالتون شدم و شما دوتا تو خونه راحت راحتيد........ از رختخوابها گرفته تا لباساي خودتون تا وسايل توي كمدها (كه البته بيشتر كارتن خالي هستن و اسباب بازيهاي خودتون) همه رو ميريزيد بيرون و هر چي دوست داريد ميسازيد و بعدشم كه با هم سرگرميد.
مهراد تو خيلي مينا رو اذيت مي كني ...........همش مشت ميزني تو شكمش و جاهاي ديگش..........واقعا دلم براي مينا ميسوزه چون طفلي كوچيكه و نميتونه از خودش دفاع كنه
يه روز ميخواستم ازتون عكس بگيرم ..گفتم دستتو بنداز گردن آبجيت ...........تو با يه حالت قلدري گفتي : نه
و همينطوري كنارش ايستادي...........خيلي قلدري و من بابت اين اخلاقت واقعا ناراحتم ......... دوست دارم مهربون باشي.............همش ميخواي ما به حرفت گوش بديم و كارهات رو انجام بديم ولي تو وقتي حتي مريضي به سختي حاضري دمنوشي يا آب گرمي بخوري كه خوب بشي .....اما تو دارو خوردن حرف نداري و هر چي باشه ميخوري
خلاصه كه حسابي اذيت مي كني ..............الان چهار سال و نيمته و من تصميم گرفتم كلا تهديد و حتي توضيحات اضافه در مورد كارهاي بدت رو كنار بزارم و فقط بهت اعتماد بنفس بدم كه تو خوبي ...........تو ميتوني و ........ كه ببينم بهتر ميشي يا نه.
هوا كه گرم بشه ايشالله حتما برات وقت ميزاريم و صبح ها ميبريمت يه كلاسي كه با بچه هاي هم سن و سالت كمي بازي كني و انرژيت تخليه بش و شايد اخلاقت هم بهتر بشه.
ميناي عزيزم.....دختر آروم و دوست داشتني ............برعكس داداشت خيلي ارومي و همه ازت تعريف مي كنن..........فقط چون با پسر بزرگ شدي سر نترسي داري و هميشه رو لبه هاي مبل يا بالاي مبلي ..............چهارپايه ميزاري و تا جايي كه بتوني بالا ميري و اصلا ترس نداري
تازگي ها همش شلوارتو درمياري و دوست داري لخت تو خونه باشي....تازه پوشكت رو هم مي كشي كه درش بياريم ............هوا هم سرده وگرنه حتما آزاد مي گذاشتمت
غذا خيلي كم ميخوري............و زياد گاز ميگيري ...........يهو و ناغافل گازم ميگيري كه جيغم به آسمون ميره
اميدوارم بي اشتهاييت مال دندونات باشه
كلا دختر خوش اشتهايي هستي و با اينكه زياد نميخوري ولي مياي با اشتها سر سفره ميشيني......خيلي دوست داري خودت بخوري
همش هم دوست داري لباساي بيرونت رو بپوشي ..........تو خونه همش شلوارهاي مهمونيتو برميداري و ميگي پات كنيم....يه مدتي هم ساپورتهاتو خيلي دوست داشتي ولي حالا نه زياد دوست نداري
موهاتو گذاشتيم يكم بلند شه ...........ولي همش تو صورتته ....خاله معصوم مي گفت به خاطر موهات يه وقت چشمات ضعيف نشه .............منم يكم نگران شدم.....ديگه بابايي اجازه داد يكم جلوشو كوتاه كنيم......پدره و ارزو داره موهات بلند باشه.
اينقدر مهربوني كه همش مياي خودتو ميندازي تو بغلم و دستهاتو دور گردنم حلقه مي كني و با دستت ميزني پشتم مثل وقتايي كه من بغلت مي كنم.
الهي فدات بشم............گوشيمو خيلي دوست داري تو خونه از دست تو نميتونم گوشيمو بردارم .......تا برميدارم تو ازم ميگيري و آهنهاي مورد علاقتو ميذاري و ميخندي و با علاقه گوش ميدي
خيلي ماشالله باهوشي
هردوتون رو دوست دارم عزيزاي دلم