مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

سفر به طبس

1394/1/9 10:04
نویسنده : مامان
469 بازدید
اشتراک گذاری

روز ششم فروردين ماه راه افتاديم به سمت طبس.....البته تا نزديكاي ظهر كه داشتيم وسايلمون رو مي چيديم... شب كه ميخواستيم بخوابيم بابايي مي گفت فردا تا شب بايد وسايلمون رو بچينيم اينقدر خنديديم كه نگو.........

يكم تو شهر كه اومده بوديم يهو يادم اومد معرفي نامه به مهمانسرا رو نياوردم برگشتيم و آوردمش..............هنوز يكم ديگه اومده بوديم يادم اومد غذاي ظهر رو نياوردم .........همسرم گفت نوبري به خدا.............ديگه برنگشت......البته خوب شد غذا رو گذاشته بودم فريزر ..........گفتم خوب اشكالي نداره وقتي برگرديم غذا داريم هههههههعینک

بين راه ميانه همش مي خواست بياسته و جلو رو خوب ببينه ..............وقتي باباش پياده ميشد زود ميرفت پشت فرمونقه قهه اما از باباش حساب ميبرد تا بابا مي اومد مينا ديگه جمع مي كرد مي اومد عقبخنده

با مهراد اينقدر بهش ميخنديدم كه نگوووو..................مهراد كيف مي كرد از بچه بازي هاي مينا و باز براش توضيح ميداد كه مينا نبايد بري اونجا خطرناكه!!!!!!!!!!!

مهراد خودش خيلي آقا بود ماشالله ..............فقط يه دوساعتي كه رفتيم ديگه زد زير گريه كه بابا نريم مسافرت ..........برگرديم ..........آخه شب كجا ميخوايم بخوابيم ............شب حتما برگزديم خونمون باز فرداش دوباره بريم مسافرت....جل الخالق

بين راه شترها رو به مهراد نشون ميداديم و يكم سرگرم شد ........وقتي رسيديم طبس نخل هاي خرما رو كه ديد ميگه طبس اينطوريه و يكم حالش بهتر شد..

اونجا هم كه رفتيم مهمانسرا و خيالش راحت شد كه جايي براي موندن و استراحت كردن داريم ميگه خوب شد يه جايي گرفتيم كه شبها بخوابيم!!! نميدونم چرا اين بچه اين همه دغدغه ي جاي خواب رو داشتخندونکچشمک

وقتي ميرفتيم گردش كه خيلي خوشحال بود..............باغ گلشن طبس كه واقعا عالي بود و بچه ها لذت بردن ............ميناي فسقلي هم كيف مي كرد و پا به پاي داداشش مي دويد و فضولي مي كرد.

امامزاده و بازار هم رفتيم و يه نصف روز هم كه بارون مي اومد و تو شهر دور ميزديم و بابايي از المانهاي ميادين شهر عكس مي گرفت .

امامزاده و بازار هم رفتيم .دو تا رستوران معروف هم داشت كه هردوتاش خيلي شلوغ بود و قسمت ما نشد كه بريم ولي رفتيم توش از بچه ها عكس گرفتيم.

يه روزم رفتيم روستاي ازميغان كه يه رودخانه ي خيلي زيبا داشت و بابايي درواقع خودشو خفه كرد بسكه در زواياي مختلف عكس گرفت و البته منم خفه كرد اينقدر كه ازش عمس گرفتم

تو راه برگشت هم كه روستاي اصفهك ايستاديم ....يه حمام قديمي بود كه ميراث فرهنگي اونجا يه لمكده (چايخانه) سنتي درست كرده بود و چاي و آش و نون محلي داغ ميفروختن كه عالي بود و بچه ها يه دل سير آش خوردن

بعدشم كه در تالاب خور ايستاديم و بازززززززززز بابايي خودشو خفه كرد بسكه عكس گرفت... نماز خونديم و دوباره راه افتاديم.

يه سفر عالي بود .......خدارو شكر.........به بچه ها هم خيلي خوش گذشت.آرام

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

پریسا
9 فروردین 94 12:11
سال نو مبارک ان شا الله خدا نی نی شما رو هم حفظ کنه به ما هم سر بزنید
بابای ملیسا
9 فروردین 94 14:31
سلام . ضمن تبریک سال نو به شما و خانواده محترمتون . وبلاگ ملیسا خانم با موضوع سفر به کیش به همراه عکسهای فراوان به روز شد . خوشحال می شیم قدم رنجه کنید و با تشریف فرمایی به کلبه مجازی ملیسا خانم ، با ثبت یه یادگاری ، کلبه حقیرانه ما رو منور کنید . منتر حضور شما و مشاهده نظرات قشنگ شما هستیم . ( بابای ملیسا خانم )
مامان ملینا کیانا
18 فروردین 94 8:00
سلام میتراجون خداروشکر که سفرتون به سلامتی گذشته و صدهزاربار شکر که بهتون خوش گذشت.... از مزایای آدمای ریلکس و آروم اینه که تو مسافرت یه چیزی حالیت میشه... نه مثل ما....هیییییییی بگذریم امیدوارم سال خوبی داشته باشید و به همه ی آرزوهای قشنگتون برسید ببوس دسته گلای نازتو
مامان
پاسخ
سلام مريم جونم مرسي ..ايشالله شما هم به ارزوها و خواسته هاتون برسيد و سال خوبي داشت باشيد
مریم مامان باران
23 فروردین 94 0:30
میترا جون هم دوباره سال نوت مبارک و چه کار خوبی کردی که هی همه چیزو جا گذاشتی هیجانش بیشتر بود والا دیگه وقتی همه مسولیتا گردنمون باشه همین میشه دیگه...سفرنامت هم خوب و کامل بود. ببوس این مهراد خان و مینای وروجکت رو...پیش ما نمیای دیگه؟ انقدر بهتون بد گذشت؟
مامان
پاسخ
سلام مريم عزيزم ميبيني آره ديگه وقتي مسئوليتها زياد ميشه ديگه خوب اينطوري ميشه اتفااااااااقا خيلي هم خوش گذشت اخه شما هم بياين ما رومون بشه دوباره بيايم ولي جدا از شوخي ما هر وقت از اون طرفا رد شيم بيزحمت نميزاريم عزيزم چشم تو هم باران نازنين رو ببوس حسابي بزرگ شده و خانووووووووووووووم
ĸoѕαr
27 فروردین 94 11:18
سلام خاله جونم.چه وب نازی دارید.!!! وکوشولوتونم به خودم رفته چون هم سفیده وهم نازه وبانمک. اگه به وب من سربزنید خوشحال میشوم .ازتون کلی سپاس گزارم.
ĸoѕαr
29 فروردین 94 18:21
سلام خاله جونم لینک شدید خوشحال میشم منو لینک کنید.
نیکتا
1 اردیبهشت 94 15:16
_______________¶¶¶¶¶¶ __________¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶ _____¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ [█]¶¶¶¶¶ ____¶¶¶¶¶ [█] ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____¶¶¶¶¶¶¶`▼´¶¶¶¶¶¶ ______¶¶¶¶¶¶¶·♥·¶¶¶¶¶ __¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤¶¶¶¶¶¶¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤ __¶¶¶¶¶’¤’¤’¤’¤’¤I T.’¤’¤’¤’¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶____ ¶¶¶¶¶’¤’¤’¤’¤’¶¶¶¶¶____ ¶¶ ¶¶_____ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶ _¶¶___¶¶¶¶¶________¶¶¶¶___¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶___________¶¶¶¶¶¶ (♥)¤ª˜¨¨¨¨˜ª¤(♥)¤ª˜¨¨¨¨˜ª¤(♥) سلام ...وبتون خیلی عالیه راستی به منم سر بزنید اگر با تبادل لینک موافقید ، حتمـــــــــــــــــــــــا خبر بدید تا لینکتون کنم
گل نسا
4 اردیبهشت 94 1:48
عزیزم خیلی خوشحالم که مسافرت خیلی خوبی داشتین و کلی بهتون خوش گذشته ایشالا که همیشه سفرهای خوب خوب برید ودر کنار هم لذت ببرید.
مامان
پاسخ
ممنون عزيزم........ايشالله براي شما هم هميشه سلامتي و سفرهاي خوب باشه
مامان مریم
17 اردیبهشت 94 15:28
سلام میترا جون....سفر تون بخیر.....خدا رو شکر حسابی هم خوش گذشته بخصوص به وروجک های نازت....میبینم که تو هم دقیقا مثل منی یه بار نشد بریم سفر یه چیزی رو جا نزارم....میگم انقده گفتی عکس گرفتی پس کجاست بفرست واسم حداقل عکساتون رو ببینم خودتون که افتخار نمیدین......گل های نازنینتم ببوس
مامان
پاسخ
راستش مريم جون عكسا تو گوشيه ........از تو گوشي چون كيفيتش بالاست تو سايت دان نميشه .........منم حوصله و وقتشو ندارم بريزم تو لپ تاپ بزارم اينجا...........اينه كه واس تو يه كاري مي كنم عزيزم