مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
مينامينا11 سالگیت مبارک

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

عيدانه فراوان شد تا باد چنين بادا

1391/1/2 10:41
نویسنده : مامان
390 بازدید
اشتراک گذاری

                         

امروز دوم فروردين سال 91 است........... امروز من تو اداره شيفتم و فرصت خوبي پيش اومد تا در اين سكوت و تنهايي براي پسر گلم بنويسم

روز بيست و نه اسفند 90 كه تعطيل بوديم و تنها روزي بود كه من فرصت داشتم تا كمي به خونه و زندگي برسم...........صبح با مهراد و بابايي رفتيم تا شيريني و تنگ براي ماهي گليمون بخريم...به قول بابا نميشد ماهي بي تنگ بمونه خوب

هوا خيلي سرد بود...خيلييييييييييييييييييي

بالاخره چندتا قنادي رفتيم و آخرش هم برگشتيم و از همون اولي شيريني خريديم

براي تنگ ماهي هم يه جايي كه وسايل هفت سين ميفروختن نگه داشتيم و با مهراد كلي تماشا كرديم و يه تنگ هم خريديم ......شور و شوق مردم ديدني بود و مهراد از اين همه هيجان به وجد اومده بود

نشسته بود كنار خيابون و به مسير آب توي جوب نگاه ميكرد.............اينقدر عميق كه اصلا به خودم اين اجازه رو ندادم كه تفكراتش رو به هم بزنم

بعد از خريد سوار ماشين شديم و رفتيم خونه

حالا نوبت تميزكاري بود كه ديگه عيد مهراد مي شد و وسط بهم ريختگي هاي خونه كلي كيف مي كرد

گه گاهي كه نگاش مي كردم مي ديدم با چه دقتي وسايل شكستني رو جابجا مي كنه و از اين ور به اون رو ميذاره ( كلا از اول بچه اي نبود كه بزنه و بشكنه..هميشه آروم وسايل رو جابجا مي كنه........ هر وقت ميريم خونه ي مامانم ......به قول مامان براشون خونه تكوني مي كنه............چون همه ي وسايل ميز تلويزيون رو صدبار برميداره و جا ميذاره)

خلاصه كه كلي مهرادجوني كيف كرد و ما هم به كارمون رسيديم

شب كه شد مهراد غذاش رو خورد و ميخواستيم بخوابيم ......من داشتم مسواك ميزدم كه صداي گريه ي مهراد بلند شد....رفتم ديدم بچم حالش بهم خورده و بالا آورده و ترسيده و گريه مي كنه

اونشب تا ساعت حدود سه شب مهراد بالا آورد و حالش بد بود

صبح بيدار شدم تا تخم مرغ هاي هفت سين رو بپزم و بعد مهراد رو بيدار كنم كه رنگشون كنه................سفره هفت سين رو هم چيدم(خيلي دلم ميخواست از اين اولين سفره هفت سين كه چيده بودم يه عكس بگيرم اما اين وروجك اجازه نداد و تو يه چشم بهم زدن....... سنجدها رو تو ماهي ريخت و تخم مرغ ها رو شكوند و كسي كه تخم مرغ آبپز نميخوره نشست تا ته خورد و كلي همه چيز رو با هم مخلوط كرد و يه نوكي هم به مزه هاي مختلف زد)

اين شد كه ما بي عكس مونديم.................از تخم مرغ ها مي گفتم كه آبرنگ آورديم و شروع كرديم .......تا خواستيم رنگ بزنيم مهراد جفت تخم مرغ ها رو زد بهم و با اجازتون شكوندشون

اما يه رنگي زديم و گذاشتيم سر سفره

بعدش مهراد مشغول رنگ آميزي خودش شد و دستاش رو تا آرنج زد تو آب رنگي و كلي كيف كرد....اونموقع كه ساكت بود

اما از بعد سال تحويل گريه گريه گريههههههههههههههه

انگار تازه متوجه شده بود كه حالش خيلي بده...............سرما خورده بود اساسي .

از بغلم پايين نمي اومد.........حالا عيد ديدني بزرگترا كه قوز بالا قوز با بچه ي مريض

اجبارا خونه پدرشوهر رو رفتيم و يه چندساعتي بوديم و برگشتيم 

مهراد همچنان بدقلقي مي كرد ....شب هم دوباره بالا آورد و حالش بد شد ........خيلي بد

...............................................................................................................................

                                            

امسال سال تحويل كه از روي كشتي بمب شليك كردن.مهراد تماشا مي كرد و بعدشم آهنگ معروف سال تحويل نواخته شد كه ما هم با دهنمون براي مهراد صداش رو درآورديم و مهراد مي خنديد

بعدشم بوسيديمش و سال 1391 شروع شد................ امسال قراره اجازه نديم روزهاي قشنگ تقويممون با خاطرات بد پر بشه

قراره شاد باشيم و بخنديم و به ناراحتي ها اجازه نديم انرژي ما رو بگيرن

 

پسرم عيدت مبارك خوشگلم ..هميشه قوي و محكم باش و روزهاي زندگيت رو بساز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان یکتا
2 فروردین 91 23:04
سال نو مبارک.
مهراد جونم انشالله خیلی زود خوب بشی.
ای ووروجک خاله که سفره مامانی رو بهم ریختی.کارات خیلی بامزه بودن.مخصوصا خوردن تخم مرغ ها.



اگه ميديدي .......... مثل بلال تخم مرغ رو از دو طرف گرفته بود و از وسط گاز مي گرفت
يكتا جونم رو ببوسيد از طرف من
محمد اواره
3 فروردین 91 11:07
الهی فدااش بشم من
مامانش چرا دکتر نبردیش این جیگر طلای منو این مریضی بد مریضی هستش لامصب جدید هم هستش رفیقم 2 هفته مریض بودش .
شیطون منو زود تر ببرینش دکتر که خوب خوب بشه.
الهی فداش بشم من



سلام..........ما يه دكتر تو خونه داريم ديگههههههههه

الان خوبه پسرم شكر خدا
ممنون كه به ياد ما هستيد
سپیده (MiSs PiNk)
4 فروردین 91 1:58

سلام سلااااااااااااااااااااااااام
سال نو مبارک باشه ه ه ه ه
به به
چه آپ ِ خوشگلی
تنگ ِ ماهی مبارک

الهی که واقعا همینجوری که قار گذاشتین همه لحظه های امسال پر باشه از خاطره های قشنگ ِ سه تایی
خیلی واسم جالب ِ که میگی مهراد اینقدر با وسیله ها محتاطانه برخورد میکنه فکر کنم قراره بعدا مهندش بشه ها

انشاالله که همیشه سالم و سلامت سه تایی کنار هم فقط بخندین و شاد باشین
من عاشق بهااااااااااااااااااارم


آره مطمئنم كه امسال پر از اتفاقات خوبه

ايشالله براي تو هم همينطور باشه..يادت نره ما رو عروسي دعوت كني
سپیده (MiSs PiNk)
4 فروردین 91 2:00
راستی حالش انشاالله بهتر شده ؟
و اینکه چرا اولین هفت سین؟؟؟؟؟
اولین عیدی ِ که ازدواج کردین ؟

عکس مهراد و هفت سینی رو که چیدی میذاری برامون؟
منم امسال اولین سالی بود که هفت سین میچیدم
پارسال خواهرم چید
امسال مامانم گفت من بچینم
البته امکاناتم بد بود
یعنی کم بود
ولی خب خودم چون توش از ظرفای قدیمی استفاده کردم دوسش دارم


خدا رو شكر بهتره سپيده جون
دو روزم مرخصي گرفتم كنارش موندم خوب خوب شد شكر خدا

نه اولين سالي نيست كه ازدواج كرديم .......... دختر مهراد داره دو سالش ميشه ها.اين چه سوالي بود ديگه؟؟؟؟؟؟؟

تو خونه بابام كه بودم با مامانم هميشه همكاري مي كردم و سفره مي چيدم
اما بعد از ازدواج شوهرم زياد اهل اين چيزا نبود و باهام همكاري نمي كرد سر خريد احتياجات سفره
اينه كه منم نمي چيدم

اما امسال بخاطر مهراد چيدم ولي خوب نشد ازش عكس بگيرم
مال تو رو ديدم خيلي خوب شده بود

ميخوام مهراد يه چيزايي رو ياد بگيره و عادي از كنارش نگذره.........
مامان آرام
5 فروردین 91 10:12
سلام
سال نوی شما هم مبارک ؛ امیدوارم سالی همراه با سلامتی و شادی برای مهراد عزیزم باشه.
خیلی ناراحت شدم که مریض شده ولی بچه ها همینن دیگه ؛ مخصوصاً تو این سن که به همه چی دست میزنن و به حرف ما هم گوش نمیکنن.
روی ماهش رو از طرف من ببوس.
برای تو دوست خوبم هم سالی پر از موفقیت و تندرستی در کنار خانواده آرزو میکنم


ممنون سارا جون
مامان ملینا
5 فروردین 91 12:29
سلام عزیزم امیدوارم امسال دیگه مهراد جونم هیچ وقت مریض نشه و همیشه پر انرژی وسلامت باشه.

پس عجب پسر شیطون بلایی هستی ما نمیدونستیم، اینقدر فضولی در عرض چنددقیقه خیلی جالبه


مريم كجاشو ديدي
تازگي ها غيرقابل كنترل شده..........اينقدر شيطوني مي كنه كه نمي فهمي اين حركات رو چطور انجام ميده
البته گاهي هم شيطوني نمي كنه ديگه.بگير نگير داره
مامان سورنا
8 فروردین 91 15:18
سال نو مبارک مهراد بلای خرابکار که نذاشتی اولین سفره هفت سین مامانت سالم بمونه.امیدوارم سال دیگه اینقدر بزرگ و آقا شده باشی که سفره هفت سین سالم بمونه و مامانت بتونه عکس بگیره.میترا جون سال نوی تو هم مبارک.برات بهترینها رو در کنار همسرت و مهراد آرزو می کنم و منم امیدوارم امسال هیچ اتفاق بدی نتونه انرژی مثبتت رو ازت بگیره.


مرصي سميه پرانرژي من
ممنون كه سر زدي و اين همه كامنت محبت آميز واسم گذاشتي
واقعا لطف كردي
مامان الين
14 فروردین 91 8:43
سال نو مبارك
آخي بميرم براي اين وروجك كه مريض شده بود البته الين هم ويروس گرفته بود و سخت تو ايام عيد مريض بود.
آرزو ميكنم كه اين مريضي اولين و آخرين مريضي تو سال 91باشه و امسال پر باشه از خوشي و سلامتي براي مهراد گلم و مامان و باباش


ممنونم منيره جون..اين بهترين آرزويي بود كه مي شد برام داشته باشي............منم اميدوارم
ايشالله براي الين جون هم همينطور باشه عزيزم
سپیده (MiSs PiNk)
16 فروردین 91 0:47
وای میترا جون دیدی چه سوتی دادم؟

اصلا حواسم به سن سال و مهراد و تاریخ ازدواجتون نبود ببخشید


آره ديگه حواس شما كمپلت پيش يه مهراد ديگست (مگه نه؟)