مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

نوزده ماهگيت مبارك نفسم

1390/10/26 20:29
نویسنده : مامان
389 بازدید
اشتراک گذاری

 

تقديم به مهراد عزيزم به مناسبت نوزده ماهه شدنش

یه روز ديگه خوشگل مامان نه همون نفس مامان بهتره چون تو نفس من بيديييييييييييييييييييي ، نوزده ماهه ميشه و ميره تو بيستمين ماه زندگيش.......ايشالله همه چيزت بيست بيست باشه در تمام زندگيت

 

اول از ديشب بگم كه بيچاره بابايي كه به ندرت صداش درمياد ديگه از دستت كلافه شده بود

بابايي ميخواست مطالعه كنه و به قول خودش دوركاري كنه...........مي رفت تو اتاق مي رفتي ..............مي اومد توي حال مي رفتي ..............كاغذاش رو پهن مي كرد روي ميز جلوتر از كاغذها روي ميز آماده نشسته بودي پسر گلم ...................خلاصه كه اين بابايي طفلي وسايلش به دست هرجا مي رفت تو با يه ذوقي دنبالش مي دويدي و مي رفتي كه آخرش نشست و با حالت ناله گفت خداااااااااااااااااااا هر جا ميرم مياد.........................اما فقط همين چند ثانيه بود و بلافاصله بغلت كرد و اينقدر بوسيدت كه نگوووو ........................بعدشم دراز كشيد روي مبل و با پاهاش با تو بازي مي كرد و تو غش غش مي خنديدي و با دستاش هم برگه ها و كتاباش رو گرفته بود و كار مي كرد

مدتيه كه خيلي خيلي شيطون شدي و وقتي بازي مي كني از خودت صداهاي جور واجور درمياري و جيغ مي كشي و مي خندي................با بچه ها هم خوب بازي مي كني با كليييييييييييييييييييي ذوق و شادي و هيجان

خلاصه اينكه حسابي داري ثابت مي كني يه آقا پسر فضول قراره بشي

خبر ديگه اينكه مدتيه برات پرستار گرفتيم ........فاميل يكي از همكارام كه آدم بسيار مطمئنيه و تو هم باهاش خوب ارتباط برقرار كردي عزيزم...........................از اينكه ديگه صبح ها از توي رختخواب گرم بلندت نمي كنم و تو خونه راحت مي خوابي ..........ظهر ها هم هر وقت دوست داشته باشي مي خوابي و ديگه لازم نيست جابجا بشي خيلي خوشحالم............................پرستارت هم گوش شيطون كرررررررررررررررررررر حسابي بهت ميرسه...........اين هفته كه رفتيم خونه مادرجوون ..مي گفت كاملا معلومه كه پرستارت هواتو داره و بهت ميرسه شيكمت داره ميزنه جلووووووووووووو(حواست باشه خوشگلم از اين مرداي شكم گنده نشي هاااااااااااااااااا .........ورزش كن)

 

اماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

امروز كه پرستارت اومد خونه بيچاره گفت حالم خوب نبود ولي اومدم ...........منم نگران شدم كه تو هم يه وقت خداي نكرده بيمار بشي اينه كه عذرش رو خواستم و گفتم برو خونه و استراحت كن تا وقتي خوب نشدي نيا..........................سوئيچ ماشين رو هم از بابايي گرفتم و گفتم بيا بريم برسونمت خودمم برم سركار

جاتون خاليييييييييييييييييييييي ماشين از همووون اول خوب كار نمي كرد ..................نگه داشتم كنار تا از بابايي بپرسم در كاپوت جلو با كدوم دكمه باز مي شد( خوب خنده نداره ديگه فراموش كرده بودم) كه ماشين خامووش شد و ديگه هم روشن نشد

پرستار آقا مهراد كه ديد هوا پسه و بيچاره حالشم خوب نبود سريع تاكسي گرفت و رفت

منم دستورات بابايي رو از پشت گوشي انجام دادم و افاقه نكرد و ماشين روشن نشد كه نشد

درا رو قفل كردم و راه افتادم برم خونه كه يهويي ديدم اي دل غافل من كه جلوي بانك عموي مهراد هستم ..............اينكه مزاحم عمو جونت شدم و بالاخره ماشين روشن شد

برگشتم خونه و رفتم سوئيچ رو دادم به بابايي و گفتم اين قراضت رو آوردم گذاشتم تو پاركينگ و آژانس گرفتم و اومدم اداره

الانم يه مامان قنديل بسته داره براي پسر گلش مي نويسه..................امروزم شما مهمون بابايي هستي كه خوب بهت برسه عزيزم

خوب از هر چي بگذريم ماجراهاي من و مهراد از همه دلچسب تره

وقتي از خواب بيدار ميشي و منو كنار خودت مي بيني يه خنده ي زيبا تحويلم ميدي و دوباره چشمات رو مي بندي..................دلت ميخواد يه مدت توي رختخوابت بموني و غلط بزني بعد بيدار بشي

اينقد نسبت به اينكه كسي ناراحت بشه حساسي كه نگووووووووو................فقط كافيه اداي گريه يا ناراحتي رو جلوت دربياريم كه مي زني زير گريه و حالا يكي ميخواد خودت رو آروم كنه مگه ساكت مي شي

به وسايل برقي هم خيلي خيلي علاقه داري و من بيچاره نمي تونم از هيچ وسيله اي استفاده كنم چون اول بايد شما مهندسي كني..............اينه كه منم كلا قيد همشون رو زدم و از جلوي ديدت جمع كردم

اين روزا شيرين تر از هميشه همش لبخند تحويلم ميدي و خصوصا موقع خواب همش ميگي ماما تا منم قربون صدقت برم و بعدشم بغلت كنم و ببوسمت تا بخوابي

يه بار داشتي پشت هم مي گفتي بابا بابا بابايي هم از همه جا بيخبر مي گفت بله پسرم.............ديد فايده نداره و تو همينطور باز صداش مي زني......................بهش گفتم پسرم ميخواد قربون صدقش بري .....بابايي هم بعد از هر بار صدا زدنت يه كلمه ي محبت آميز مي گفت تا راضي شدي

يه چند روزي خيلي بي قراري مي كردي و بدنت گرم بود بعدش يكي ديگه از دندوناي نيشت دراومد و حالا صاحب چهارده تا مرواريد خوشگل هستي.....دوتا نيش ديگت هم همين روزا درميان چون زير پوستن و پسر گلم از اين دندوناي سخت راحت ميشه ......................عاشق تميز كردن دندوناتي و شبها كه ميخوام برات تميز كنم خيلي خوشحال ميشي..........چون مدتيه به سفارش دكتر بهت قطره آهن ايراني ميدم بايد حتما دندونات رو تميز كنم تا سياه نشن

يكي ديگه از كارهايي كه مي كني اينه كه وقتي دستت رو مي بوسم يكي يكي دستات رو مياري تا ببوسم و هي پشت هم اين كارو انجام مي دي

صداهاي مختلف رو هم دوست داري و زياد درمياري مثلا اگه يه اتفاقي تو خونه بيافته به فرض آب بريزه روي فرش دستات رو ميزني روي هم و مي گي نچ نچ نچ

 

الان بابايي زنگ زد و گفت براي اولين بار بردت آرايشگاه......مي گفت تا وقتي روي صندلي نشسته بودي و تماشا مي كردي خوب بودي ولي همين كه رفتي تا موهاي خودت رو اصلاح كنه حسابي گريه كردي و هر چي وسيله توي آرايشگاه بوده بهت دادن ولي فايده نداشته و آروم نشدي........................آقاي آرايشگر هم گفته ديگه نياريدش................گفته بچه هاي زير سه سال رو نميارن آرايشگاه چون اذيت مي كنن..........اما بابا مي گفت حسابييييييييييييييييي خوشگل شدي فدات شم

بعدا نوشت: دوتا دندون نیش بالات هم دراومد و حالا صاحب شانزده تا دندون خوشگل هستی پسرکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آرام
26 دی 90 14:43
اول :نوزده ماهگیت مبارک خاله
دوم: پسرم شیطونی خیلی خوبه ولی وقتی بابایی کار داره که نباید اذیتشون کنی
سوم:خاله مراقب شکمت باش شما باید خوش تیپ و خوش هیکل باشی هااااااا
چهارم:آخی دوستم توی سرما اذیت شد
پنجم:آرام هم تمام این کارای مهراد رو انجام میده چقدر جالب


مرصي سارا جون .ممنونم
متاسفانه بچه ها همه چيز رو بازي فرض مي كنن و همش ميخوان يكي باهاشون بازي كنه

جدي مي گي..........من ميگم كاراي بچه ها بيشترش غريزيه...آرام نازم رو ببوس
مریم مامان ملینا
27 دی 90 12:10
سلام مهراد جوووووووووووووووووون
نوزده ماهگیت مبارک نفس خالههههههههه
مهرادجون تو که اینقدر مهندسی بلدی یه ذره هم به مامانت از فوت و فن ماشین سواری یاد بده بنده خدا صبح به اون سردی الاف نشه
پس این گل پسر واقعن دیدنی شده. تا موهاش دوباره فشن نشده بیارینش ما ببینیم، یا اینکه کارت دعوت بفرستیم
بوس بوس هوارتا


سلام مريم جوون

داشتيييممممممممممممممممممممممممممممم
برو يكم از شوهرت ياد بگير كه كمك كرد ماشينو راه انداختيم.....خداييش اگه آقا محمود نبود ممكن بود ماشينمونو( نه كه ويتاراست) يكي ببره.ازشون تشكر كن

باشه ميايم حتما........ ديشب زنگ زدم حالتو بژرسم نبوديييييييييييييييييييي
صنم
27 دی 90 14:19
ماشالله به این آقا پسمله
حسابی برای خودت مردی شدی خالهههه
خوشبحاله پرستاره حالا عادت نکنه هی مریض بشه میترا جون


سلام صنم جوون
نمي دونم ديگه والا......اگه تكليفش با خودش روشن نباشه كه ميخواد كار كنه يا نه؟ ممكنه...ولي چون روزانه باهاش حساب مي كنم فكر نمي كنم اين كارو بكنه
پرنده خانوم
27 دی 90 16:42
الهیییییییی
ماشالاااااااااااااااا
نوزده ماهگیت مبارک پسرک قند عسل
ایشالا که همیشه سلامت باشی و روز به روز بزرگتر بشی و رشد کنی و قد بکشی و یه پسر بزرگ و خوب برای مامان و بابای گلت بشی

آخ که چه پست پر از از انرژی بود
دستت درد نکنه میترا جونم
کلییییییییییی انرژی گرفتم

چقدر بچه ها شیرینن
مطمئنم توی هر خونه ای که بچه ای هست شادی موج میزنهX:

از طرف من یه بوووووووووس گنده از روی لپای مهراد قند عسل بکن

بووووووووووووووووووووووس


مرصي پرنده جون

آره خونه پر از انرژي هست.....گاهي ديگه انرژي زيادي ميشه ...مثلا وقتي كه مياد تو سفره ميشينه و نميزاره هيچ كس غذا بخوره .چون ميخواد همه چيز رو تو هم بريزه و خورشت ها رو با قاشق به هوا پرت كنه
مریم
29 دی 90 12:04
از طرفت تشکر کردم...
ببخشید آره یادم رفته بود اینترنت جای این حرفا نیست (کامننت قبلیمو میگم) عیب من اینه که کم از تلفن استفاده میکنم
مهراد جون واقعن آاقای به تمام معنا شده بودی

اونجوری بری توی خیابون دیگه ....


مرصي مريم جوون
اشكالي نداره دختر
lili
30 دی 90 15:42
مبارک مبارک
اوا راستی سلام به گل پسر نانازم و مامانیه نازنینش.
بالاخره قسمت شد که بیام ببینمتون. دیدی میترا جون. خیلی خوش گذشت.
مهراد عسل هم ماشالله بانمک خوردنی شده بود. راستی گلم اگه امکانش بود ی عکس با اون کلاه ازش بگیر بذاز اینجا همه ببینن چه مردی شده اقا مهراد واسه خودش.
جاااااااااااااان فدات بشم.


سلام زينب جوون

آره وروجك تا بابا حاجي يا آقاجونش رو مي بينه سريع كلاه از سرشون برميداره و ميذاره سر خودش

باشه عزيزم سعي مي كنم تو يه فرصت مناسب ازش عكس بگيرم
منا مامان مهراد
1 بهمن 90 14:31
سلام عزيزم.با اجازه منم لينكتون كردم.
يه تبريك خاص خاص براي شروع بيست ماهگيه پسر كوچولوتون.


سلام عزیزم..............خواهش میکنم
متاسفانه من توی نی نی وبلاگ با محدودیت لینک مواجه هستم اینه که اگه تو پیوندها بزارم هم دیده نمیشه

بهرحال شما لطف داری گلم