اولین دوست
اولین دوست مهراد جیگر، بهکام جونه پسر همسایمون، ٢ سال و چند ماهشه (دقیقا نمی دونم )
خیلی خیلی دوست داشتنی و شیرین و البته خیلی خیلی خوشگله
روز جمعه اومده بود خونمون ........من دلم غش میره که دوباره بیاد
تا وارد شد یه شیرجه زد روی مبل و بعدشم رفت توی اتاق خواب و چند بار بالا و پایین پرید ..........این نشونه خوشحالیش بود از این که اومده بود خونه ما
خیلی شیرین زبون بود و رفته بود سر کمد اسباب بازیهای مهراد و با اشاره می گفت........بازییییییی ......بالا
یعنی اون اسباب بازی که بالاست رو می خوام. واسش می آوردم دوباره می گفت خاله........ماشین .......بالاس
منم بهش گفتم بگو ماشین بالاست تا برات بیارمش.........بعد گفت:بالاست ماشین
خیلی خوشمزه و خوردنی بود
حتما یه روزی عکسش رو میذارم
بعدش باباها مهراد و بهکام رو بردن پارک وقتی برگشتن از توی سالن صدای گریه جفتشون رو می شنیدم که نمی خواستن از هم جدا بشن.
پسرم اینقده که اجتماعیه می ترسم یه روزی یه عالمه دوستاش رو بیاره خونه. اینطوری ه ه ههههههههه اونوقت من باید بزارم برم از خونه