مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

اختلال در خواب

1390/4/15 9:52
نویسنده : مامان
354 بازدید
اشتراک گذاری

                                       

چند شبه که مهراد خوب نمیخوابه .........هر چند دقیقه بیدار میشه و ناله می کنه

گاهی هم یهویی با جیغ بنفش بیدار میشه

امروز ساعت 4 صبح که دیگه من رسماً دیوونه شدم................بالا سرش نشسته بودم و گریه می کردم

به خدا از اعصاب داغون و هی بیدار شدن های بی وقفه گلاب به روتون حالم داشت بهم میخورد

فقط بین این شبها پریشب رو خوب خوابید

 

اگه بازم ادامه پیدا کنه ....دیگه توانش رو ندارم

از هر کاری که فکرش رو بکنید براش انجام دادم.............آب دادم ، شیر دادم ، با آرامش باهاش برخورد کردم،داروی دل درد بهش دادم، گردش و تفریح بردمش و چهار قل و هر چی سوره از قرآن که بلد بودم رو برای آرامشش خوندم و ................

نمی دونم شایدم مال دندوناش باشه و داره دندونای سختی رو درمیاره که من نمی تونم ببینم ............آخه اصلا نمیشه بهش دست زد

اگه توی هفت خواب بهش نزدیک بشم و آروم بخوام پاهاش رو لمس کنم ببینم سردشه یا گرمشه ..با جیغ بنفش بیدار میشه و من باید بشینم به انتظار اینکه کی جیغش قطع بشه و بخوابه

وقتی هم که بیداره ..التماس می کنه بغلم کن ولی بغلش که می کنم همش خودش رو کش و قوس میده و میخواد از بغلم بیاد بیرون .....بیتابی می کنه و نه روی زمین و نه روی هوا هیچ طوری آروم نمیشه

 

 

خدایا آرامشت رو بر قلب پسرکوچولوی من نازل کن تا آروم بشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

mami asghar
15 تیر 90 21:35
vaaaaaaaaaay elahi fadat sham jujuyiiiiiiii buuuuuuus zude zud kub shooooo buuuuuuuuuuuuuuuuuuuus


سلام بهاره جون

خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیگه وقت واسه مهراد نداری خالههههههههه
پرنده خانوم
17 تیر 90 22:43
الهییییییییییی آااااااااااامین
ایشالا که زود خوب بشه
بقول خودت حتما از دندونشه


ممنون پرنده جونم

این بچه ها هر روز به یه علتی دل آدم رو خون می کنن
تا میای یه نفسی بکشی دوباره می بینی یه چیزی شد و اوضاع بهم ریخت
مامان آرام
18 تیر 90 8:24
عزیزدلم ؛ با پسرگلم دعوا نکنی ها ، شاید دندون توی راه داره آخه بیخودی که گریه نمیکنه .
این طفلکی ها زبون ندارن که بگن چه مشکلی دارن میفهممت خیلی سخته مخصوصاً ما ها که شاغلیم اگه خواب شبمون درست نباشه دیگه واویلاست
دیشب آرام هم 4-5 دفعه الکی بیدار میشد
پسرگلم رو ببوس انشاءالله که هر مشکلی داره زودتر حل بشه


نه سارا جون..........دعوا که نمی کنم

دلم برای خودش هم میسوزه
همش بیدار میشه و نا آرومه
ممنون
بابا اصغر
18 تیر 90 9:22
سلاام
اااالهی فداش بششششششششم.
خاله جان نکنه خواب بد دیده و ترسیده شده. اینجوری که از خواب میپره و میخواد بقلش کنین، تفلی حتما یه خوابی دیده هنوز تو ذهن کوچولوش مونده. خاله جان وقتی خوابه واسش آیه الکرسی بخونین. میگن خیلی آرامش بخشه.
بوووووووووووووووووووووووس


سلام بابای اصغر

آره خودمم فکر کردم شاید خواب دیده و ترسیده
آیت الکرسی هم می خونم براش همیشهههه
مریم
18 تیر 90 10:13
سلام میترا جونم
وااااااااااااااای من این خاطرات تلخی که واسه مهراد جونی اتفاق میفته رو میخونم یه حسی بهم دست میده که نگو
یعنی یه روزم نوبت خودم میشه
الهی زودی زود خوب بشی و این مامان باباتو اینقدر نگران نکنی مهراد کوشولو
دکتر نبردیش ببینی چی میگه؟؟؟


سلام مریم جونم

من از صدتا یکی رو می نویسم اینجا
چون دلم نمیخواد که توی وبلاگش خاطره تلخ باشه
می دونی این مقدار رو هم می نویسم که مهراد وقتی بزرگ شد ببینه و فکر نکنه که خیلی بزرگ کردنش راحت بوده
چرا عزیزم دکتر هم بردم .......ولی میگه چیزیش نیست
بچه ها هر روزی یه موردی دارن که ذهنت رو مشغول کنن
ایشالله که دخمل آرومی داشته باشی
باورت میشه من هر وقت به یادت می افتم از صمیم قلب برات دعا می کنم که دختر آرومی نصیبت بشه که خوب شیر بخوره و بعدها هم که ایشالله غذاخور شد اشتهای خوبی داشته باشه و راحت بخوابه و اصلا اذیتت نکنه و همیشه سلامت باشه
الهییییی آمین
تو فقط به خوبی ها فکر کن و انرژی مثبت به خودت بده





مريم
19 تیر 90 9:28
آره ديگه مگه ميشه اين وروجكا بدون سختي باشن.
واااااااااااااااااااي عسييييييييييييييييسم
ممنونم ازت. ولي اينايي كه گفتي فكر كنم يكم افسانه اي باشه..............
درهرصورت مرصي كه بفكرمي


خواهش می کنم
راحتی و آسایش تو و نی نی کوچولوی خوشملت آرزوی منه
ایشالله همیشه سالم باشید
و زود زود هم فارغ بشی
من دلم غش میره که بیام نی نیت رو ببینم

اینقده دلم واسه اون روزایی که مهراد کوچولووووووووووو و اندازه یه بازوم بود تنگ شده که نگووووووووووووووووووووووو


مامان بیتا
25 تیر 90 11:07
میترا جون
امیدوارم مهراد تا حالا خوابش خوب شده باشه. طفل معصوم حتما خودش هم خیلی اذیت بوده اون مدت و تو هم که معلومه چه وضعی داشتی.


سلام بهی جون

آره خدا رو شکر الان خوبه.......همه چی آرومه
منم که خیلی خوشبختم
مرصی که به یادم بودی