مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

مرد كوچك من پنج سالگيت مبارك

1394/3/27 9:48
نویسنده : مامان
613 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم ، مرد شدي و وقتي من نگات ميكنم و تو با چشماي خوشگلت بهم زل ميزني ، به ذهنم ميرسه كه كي تو اينقدر بزرگ شدي.محبت

 امسال بايد به لطف خدا بري پيشه 2 و من بايد برات بيشتر وقت بزارم كه به محيطش عادت كني .........چون قلدربازي ميكني و ميگي نميرم متنظر

ماشالله خيلي عاقلي و حواست تو خرابكاري هايي كه مينا ميكنه هست و زود گزارش ميدي و يا هربار كه مينا پوشكش رو كثيف ميكنه مياي و ميگي مينا خانوم خرابكاري كردهخندونک

 اين مينا خانوم هم ماجرايي داره..........من و بابايي براي خنده گاهي ميگفتيم اي مينا خانوم چرا اينكارو كردي و حالا مهراد بيشتر اوقات ميگه مينا خانوم ..........بچم فكر ميكنه بايد اينطوري بگه چشمک

گاهي مياي پيشه منو از مينا حرف ميزني و مثل يك آدم بزرگ ميگي اون بچس.....بزرگتر بشه ميفهمه

خيلي دل نازكي و كافيه يكم من يا بابا بهت بيمحلي كنيم كه زود بغض ميكني بغل

وقتايي هم كه باهات دعوا ميكنيم مثل آدم بزرگا ميري تو اتاق يه مدت تنها ميموني بعد سرحال مياي بيرون...اين كارتو خيلي دوست دارمراضی

يه عيبه بزرگم داري كه همه چيزو با گريه ميخواي و هرچي هم برات توضيح ميديم كه زود گريه نكن و توضيح بده كه چي ميخواي انگار نه انگارمتفکر

حسابي مدافعه باباتي و من اصلا نميتونم بگم بالاي چشمه بابات ابرو .........چون تو سريعا طرفداريشو ميكني و به من ميگي مامان چرا اينطوري ميگي و مثلا دليله كار باباتو برام توضيح ميدي 

يه وقتايي من دنبال بابا ميدوم كه به شوخي بزنمش و تو فكر ميكني جديه و جلوم رو ميگيري كه دنبالش نرم

مينا هم كه اون وسط از خداشه فقط بازي كنه و بپر بپرمحبت

به كارهاي بابات علاقه نشون ميدي و خيلي دنباله كارهايي كه بچه هاي ديگه هستن نيستي

با بابايي ميري دشت و زمان ابياري كمكش ميكني ..يه چكمه و بيل كوچيك داري و حسابي سرگرم ميشي

عشقه كباب درست كردن رو اتيشي و ما هم سعي ميكنيم حتما بساطش رو برات جور كنيم 

من و بابا همه ي تلاشمون رو ميكنيم كه علاقه منديهاي تو و آبجيت فراهم بشه و بچگي خوبي داشته باشيد

گاهي كه ميخوايم خواسته هامون رو بهتون تحميل كنيم به ياده بچگي خودمون مي افتيم و ميبينيم خودمون هم از اين رفتارها داشتيم و اونوقته كه ميزاريم شما آزاد باشيد.

پسر گلم اميدوارم كه يه زندگي پاكه پاك و شاد پيش رو داشته باشي و هميشه موفق باشي عزيزمبوسمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ملینا کیانا
24 مرداد 94 10:55
تولد 5 سالگی و همینطور ورودت به ششمین سال زندیگیتو بهت تبریک میگم مهرادجون درمورد گریه کردن ملیناهم دقیقا همینطوریه.... یا هم در مواقعی که کسی اذیتش میکنه هم فقط گریه میکنه و بعد از اینکه به خونه میرسیم تعریف میکنه که فلانی اینجوری کرد.... ای ول پسر مدافع پدر؛ قدیما پسرا مدافع مادر بودن و دخترا مدافع پدر.... عجب روزگاریه.... خیلی باحال بود بدو بدو موفق باشید
مامان
پاسخ
ممنون مريم جون.........اره مهرادم يه روز كه با باباحاجي رفته بود جايي وقتي برگشت ازش شكايت كرد و گفت باباحاجي با من بدرفتار كرد و گريه ميكرد ....كه بهشون گفتم اونا هم تاييد كردن كه رفتارشون درست نبوده مهراد شديدا مدافع باباشه ...اميدوارم لااقل مينا مدافع من بشه وگرنه تنها ميمونم بازم ممنون عزيزم..........ببوس گلهات رو
مامان مریم
6 شهریور 94 17:37
سلام میتراجون...تولد مهراد جونم مبارک هزاران بووووووووووووووووووووووس ...مهراد جون و مینای عزیز خوشحالم مامان بابای به این خوبی دارین که تمام وقتشون رو در خدمت شما هستن و تمام تلاششون رسیدن به خواسته های بجای شماست...ایشالله بزرگتر که بشین کاملا اینو احساس می کنین...پستت خیلی باحال بود ...دورانی دارین واسه ی خودتون ایشالله همیشه خوش و خرم باشین
مامان
پاسخ
ايشالا .........آره ديگه دوراني داريم با بچه ها ميگذرونيم مرسي كه سرزدي عزيزم
مریم مامان باران
6 آذر 94 21:22
ای خدا....با کلی تاخیر تولدش مبارک این آقای قلدر و برادر بزرگتر مینا خانوم! ما که شانس نداریم پسردارم شدی مدافع باباش شده کلی آفرین که اینهمه حواست به بازی کردنهاشون هست و خوش میگذره بهشون... خسته نباشی مامان مهربون. مواظب خودت باش...حرص آدمهای بد رو هم نخور....