مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

دو ماه گذشت

1392/4/21 23:28
نویسنده : مامان
297 بازدید
اشتراک گذاری

مینای عزیز من دو ماهه شد ............ توی این روزها که از ورودش به زندگی ما می گذره .....با اینکه خیلی از راحتی هامون گرفته شده ولی روز به روز به هم وابسته تر میشیم و حاضر نیستم که برای لحظه ای به زندگی قبل برگردم.

مینای عزیزم تقریبا بعد از ده روزگی:

مینای عزیزم در دو ماهگی

مهراد جیگر و مینا جون ...........در کنار هم .............مهراد همش می گه: خیلی کوچولوعه و می بوسش:

دلم می خواست عکس های بیشتری بزارم ولی سرعت آپلود خیلی پایینه و منم از خواب مینا استفاده کردم و اومدم اینجا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان ملیناوکیانا
23 تیر 92 11:33
ماشالا هزار ماشالا به این دختر نانازی
الهی فداش بشم که هروقت دیدم لباش غنچه بود
آفرین به داداشی که خواهرجونش رو دوست داره


جدی می گی لباش همیشه غنچس.........خودم دقت نکردم
ممنون که سر زدی با این همه مشغله
مریم مامان باران
24 تیر 92 4:14
وای خدا میترا جون خیلی نازه هزارماشالله و البته اول که به دنیا اومده شبیه مهراده خیلی ولی عکسای بعدیش لب هاش که خود خودتی....فسقلی....مهرادم که معلومه حسابی مواظبه خواهرشه مطمینا بعدهاهم حامی بزرگیه براش.برام دعا کن تو این ماه عزیز.


آره من مطمئنم که مینا یه حامی بزرگ داره که اونم مهراده.
محتاجیم به دعا میریم جون..چشم حتما
چند شب پیش خوابت رو می دیدم یادم بود بهت زنگ بزنم که مثل همیشه فرصت نشد
فنچ بانو
25 تیر 92 15:03
میتراااااااااااااااااااااا
عزیز دلم.... خدا حفظشون کنه... چقدر نااااااااااااااااااااااااااازه مینا آخخخخخخخخخخخخی
ای جونم... مهراد خیلی آقاست ماشالله...



ممنون فنچ عزیزم........لطف داری
مامان سورنا
26 تیر 92 11:24
ای جانم چه کار خوبی کردی عکس گذاشتی..عکسش بامهراد خیلی خیلی بامزه است .....چقدر خوشحال شدم از دیدن مینا خانم...میترا جون احساس کردم خیلی شبیه خودته...راستی بیا بیشتر بنویس که در چه حالی با این وروجکها؟اوضاع چطوره؟بچه دوم چه حسی داره با یه پسربچه 3 ساله...خیلی دلم می خواد بدونم.


ممنون سمیه جون..........البته بعضی ها می گن شبیه منه ولی خودم می گم شبیه باباشه.
باشه در اولین فرصت میام و می نویسم
گل نسا
15 مرداد 92 5:21
آخییییییییییی
ای جانمممممممم
میترااااااااااااااااااااااااااااااااا
چقدر دخملت خوشگل و نازنازیه
ماشااااااااالله
هزار ماشالله
لپاش رو نیگاااااااا، ای خدا
خیلی جیگره این فندق
الهی مهرادمون رو نیگا، چقدر اقا شده، ماشالله
داداش بزرگی شده
مرسی از عکسا خانوم، هر وقت تونستی برامون بیشتر بذار آخه خوب خیلی خوب بود، بازم میخوایم.
میبوسمت دوست نازنینم
شاد و سلامت باشی عزیزم


ممنون گل نسا جون از این همه ذوقت ....خیلی خوشحالم کردی سر زدی .منم تو رو می بوسم
صنم
11 شهریور 92 12:13
میترا جون اول از همه لازمه بهتتبریک بگم چون نمیدونستم دوباره باردار بودی وبچه ها چیزی نگفتن خیلی خوشحال شدم یه دخملی گیرت اومده ماشالله خیلی ناز و بامز هست و ظریف و به مهراد هم شباهت داره ایشالله که هر دوتا بچت زیر سایه تو. و باباشون سالم و شاد بزرگ بشن هنوز توشوکمممم


ممنون صنم جون.........تو خیلی لطف داری.........خوشحالم کردی عزیزم
سپیده
25 شهریور 92 18:17
اینجارو ببین چه دختر و پسر نازی ی ی ی ی ی ی ی عزیز دلم خدا حفظشون کنه زیر سایه تو و پدرشون