خداحافظ پوشک
دختر کوچولوی خوشگل و مهربون من توی همه چیز عالی و بی نقص بود و اصلا اصلا منو اذیت نکرد .....تنها موردی که من ازش انتظار داشتم خیلی زودتر از اینها بگه جیشش بود. که نمی گفت. دو ساله بود که شروع کردم ببرمش دسشویی ولی اصلا همکاری نمی کرد و گریه و .... که هم خودش خیلی اذیت میشد و هم من.
گفتم بزار بزرگتر بشه......هر چندماهی امتحان میکردم ولی همچنان همکاری نمیکرد...دو سال و نیم رو هم رد کرد و واقعا من نگرانش بودم .....خصوصا که بعضی ها هی بهش میگفتن تو تا کی میخوای پوشک بشی و من ناراحت میشدم چون تلاشم رو میکردم ولی بیفایده بود
از دو سال و نیمگی دیگه شروع کردم ببرمش دسشویی با اینکه اصلا همکاری نمیکرد ولی به وعده وعیدو شکلاتهای کوچیک و تشویق های مهراد جون که خیلی خیلی موثر بود بالاخره راضی میشد بیاد دسشویی تا اینکه عادت کرد و دیگه برای رفتن به دسشویی بهانه نمی گرفت . اما همچنان از گفتن خبری نبود. تا اینکه یه روز پوشکش نکردیم تا شاید اینطوری متوجه بشه ... چندباری جیش کرد و دید که ریخت روی فرش و ما با چه سختی شستیم فرش رو ....بهش میگفتیم که دیگه نباید این کارو بکنی و باید بگی به ما که ببریمت دسشویی و خدارو شکر دختر خوشگلم خیلی زود متوجه شد و حالا دیگه مینای عزیزم جیشش رو می گه ... و واقعا من یه نفس راحت میکشم
خدایا هزاران بار شکرت که این مرحله هم طی شد .
اما شیرین زبونی و تلفظ شیرین و بامزه کلمات مینا همیشه برای همه جالبه ... اطرافیانم لذت میبرن و میخوان قورتش بدن... خودمم خیلی دوست دارم حرف بزنه
موقع خواب ازم می\رسه منو دوست داری مامان...منم میگم خیلییییی ....اونوقت مینا هم میگه : منم خیلی دوست دارم مامان
هر چی بهش میدیم حتما تشکر میکنه....غذا که میخوره حتما آخرش میگه ممنونم مامان
بسیار مهربونه و هرجا هرچی بهش تعارف می کنن حتما به یاد برادرش هست و یکی هم برای داداشی برمیداره
شبها حتما به تک تک اعضاء خانواده شب بخیر می گه و بعد میخوابه
و هزاران کار زیبا و دوست داشتنی دیگه که هر لحظه منو عاشق تر می کنه