مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

مجرای اشک

1390/2/12 9:17
نویسنده : مامان
684 بازدید
اشتراک گذاری

مهرادی وقتی به دنیا اومد چشم چپش آب میداد و بعد از مدتی چرک هم کرد ناراحت

بعد اون یکی چشمش هم چرک کرد............همه می گفتن بچه ها همینطورین و نیازی نیست ببریدش دکتر.........ولی ما بردیمشقلب

دکتر گفت تا شش ماهگی و نهایت تا نه ماهگی فرصت داره که خوب بشه و شما باید چشمش رو نرمش بدید و قطره و پماد استفاده کنید..............ما هم این کارها رو هر روز ......روزی چند بار براش انجام میدادیم لبخند

 

چشم راستش چهارماهگی خوب شد ولی چشم چپش موند و موند و موندناراحت

حالا هم دیگه پسرم توی یازده ماهه و دکتر می گه اگه عمل نکنید شانسش برای خوب شدن کم میشه

ما هم دیشب براش وقت عمل گرفتیم و فردا می بریمش بیمارستان

 

دلم میخواد گریه کنم .......هر ساعتی که میگذره بیشتر اشک توی چشمم جمع میشه و نمی تونم جلوی خودم رو بگیرمگریهگریهگریه

 

برای گل پسرم دعا کنید تا سلامتیش رو به دست بیاره.............طفلکم از ساعت دو شب دیگه نباید هیچی بخوره و دو ساعت هم بعد از عمل نباید چیزی بخوره

 

خیلی نگرانم .خیلللللللللیییییییی..........یعنی چی میشهسوال

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

ندا
12 اردیبهشت 90 9:21
عزیزم نگران نباش ایشالا عملش به بهترین شکل انجام میشه و میای و خبر خوب شدن چشم پسر نازتو بهمون میدی.
میبوسمتون


ندای مهربون
منم امیدوارم که همینطور بشه

حتما میام و خبرش رو اینجا واستون می نویسم
برامون دعا کن خاله
مامان الهام
12 اردیبهشت 90 9:52
سلام مامان مهراد
ناراحت نباش به خدا توکل کن- حتما هم یه چیزی نذرش کن
ما هم دعا می کنیم زودی خوب بشه


حتما مامان الهام جون
براش نذر می کنم ..به خدا توکل می کنم و پسرم رو به اون میسپارم




sahar
12 اردیبهشت 90 10:32
عزیزم خیلی ناراحت شدم
اما خدا بزرگه و خودش مراقب همه ما هست
امیدت به خدا
واسه مهراد جون دعا می کنم همین الان واسش ختم صلوات بر می دارم
مطمئنا حالش خوب میشه
بوس بوس


ممنون سحر جون
خوشحالم که انسانهای مهربونی هستن که برای گل پسرم دعا می کنن
ان شالله ختم صلواتت هم قبول میشه و پسر منم سلامتیش رو بدست میاره
خاله معصومه
12 اردیبهشت 90 11:22
سلام مهراد قلمبه جونم این که چیزی نیست مامنت اینقدر خودشو لوس می کنه ان شاء الله که خیلی زود خوب می شی فدات شم:


مرصی خاله که به فکرمی

برام دعا کن ......آخه مامانم خیلی منو دوست داره.....من همه زندگیشم

پسرخاله ها رو ببوس
پرنده خانوم
12 اردیبهشت 90 12:58
برای مهراد عزیز از ته قلبم دعا میکنم...
نگران نباش خانومی
ایشالا که همه چیز خیلی عالی پیش خواهد رفت
خدای مهربون مواظب مهراد عزیزمون هست


خدای مهربون دعای دوستای مهرادی رو در حقش برآورده کن و مهراد رو هم خوب خوب کن

ممنون خاله پرنده که به ما سر زدی
بوس بوس



صنم
12 اردیبهشت 90 13:05
سلام مامانی
من صنم هستم از بچه های تاپیک خرداد 89 یکتای منم عین پسر تو هست من منتظرم تا بشه یکسالش منم خیلی نگرانم همه میگن خوب میشه 4 تا دکتر بردم که گفتن تا 1 سالگی صبر کن اگه خوب نشد میل بزن منم خیلی میترسم همش دعا میکنم خوب بشه بعضی روزها خوبه ولی بعضی روزها آب میاد
برای مهراد جون دعا میکنم میدونم خیلی سخته من که الان فکرشو میکنم گریم میگیره چون خیلی کوچیکن


صنم جون من شما رو می شناسم
وبلاگت رو می خوندم....می دونی ممکنه بعدا شانسش بیاد پایین

مهراد خیلی چشمش چرک می کنه و بچم اذیته
شاید مال یکتا جون کمه عزیزم
ان شالله که چشم یکتا بدون میل زدن خوب شه گلم
بوس واسه یکتا خانومی
مریم مامان باران
12 اردیبهشت 90 17:23
سلام میترای گل...
راستش نمیدونم چی بگم.....خیلی سخته باهات همدردی کنم چون جای تو نیستم.....ولی فقط میتونم برات دعاکنم که همه چیز خوب و زود پیش بره و بدون هیچ نگرانی پسر گلت خوب بشه.

من میگم با دکترای دیگه ای هم قبل عمل مشورت کن فقط به یه دکتر بسنده نکن.......

انشالله خدا کمکتون کنه. مهرادی رو ببوس.

راستی تازه وبلاگتون رو پیدا کردم حتماً لینکت میکنم.

ممنون مریم جون
مرصی از همدردیت....با چند تا دکتر دیگه هم مشورت کردیم........همه همین رو گفتند و ما هم بهتر دیدیم که زودتر این کارو انجام بدیم.

مرصی که لینکم می کنی..........باران رو هم ببوس
فنچ
12 اردیبهشت 90 20:05
سلام من عکس پسر نازتو توی وبلاگ پرنده خانوم دیده بودم. الهی که خدا براتون حفظش کنه
نگران نباش خانومی. خدای مهربون مواظب پسر کوچولوت هست... ایشالله چشمش خوب خوب می شه


مرصی فنچی جونم

خیلی خوشحال شدم که وبلاگم سر زدی

بازم ممنون بابت دعای خیرت خانومی
خاله معصومه
13 اردیبهشت 90 9:35
سلام مهراد جونم هر کی عکساتو می بینه می گه چقدر شبیه شایانی اولین کسی که خیلی وقت پیش این تشخیصو داد بابای شایان بود بعد منم که دقت کردم دیدم درست می گه خلاصه خیلی بانمکی خاله جون بای بای

آررررررررررره ه ه ه ه ه خاله

راستی من دیروز چند تا عکس از شایان رو پیدا کردم که خیلی شبیه مهراد بود
امیدوارم که مهراد هم مثل شایان آقا باشه وقتی بزرگ شد
خاله معصومه
13 اردیبهشت 90 11:27
خوب خدا رو شکر عملت هم به خوبی انجام شد و حالتم خوبه ولی این مامان لوست گریه می کرد با اینهمه که لوست می کنه نمی دونم تو چرالوس نمی شه اینقده آروم و آقایی خوشکله بای


ااااااااااااا خاله چرا اینقدر میگی مامانم لوسه

صنم
13 اردیبهشت 90 23:30
میترا جون ایشالله که امروز به خوبی عمل تموم شده میدونم بهت سخت گذشته خسته نباشی گلم


آره صنم جونم خیلی سخت گذشت ولی خدا رو شکر تموم شد

ممنون گلم .یکتای ناز رو ببوس
مریم
14 اردیبهشت 90 8:18
سلام میتراجون
خیلی خوشحال شدم وقتی وبلاگ مهراد جونو خوندم خیلی کارخوبی کردی امیدوارم منم واسه دخملم وقت داشته باشم ازین کارا بکنم
وقتی شنیدم مهراد قراره عمل بشه خیلی دلم واسش سوخت من که طاقت این چیزارو ندارم آخه طفلی خیلی کوچیکه
سرنماز واسش دعاکردم ان شا... بزودی خوب خوب میشه
یه بوس مامانی ازطرف...... از مهراد جون گلم بخور

ممنون خاله مریم .....مرصی که به یاد مهراد بودی و واسش دعا کردی

ان شالله به سلامتی دوران بارداریت تموم میشه و دخترت نازت به دنیا میاد

مریم مامان باران
15 اردیبهشت 90 0:19
عزیزم بیا از حال مهراد جون با خبرم کن نگرانتم..........انشالله همه چیز خوب پیش بره.

مرصی مریم جون نگران نباش عزیزم

به سلامتی چشم مهرادم خوب شد.