لبخند به زندگی
روزها ی اول زندگی مهراد به سرعت می گذشت و مهراد برعکس روزهای اول تولدش که خیلی خوب شیر می خورد دیگه اصلا همکاری نمی کرد و خیلی سخت شیر می خورد همه راهی رو امتحان می کردم تا شاید پسرم بهتر شیر بخوره . هوا به شدت گرم بود و احساس می کردم مهراد هم خیلی گرماییه .کولر رو روشن می کردم و جلوی باد کولر بهش شیر می دادم .یکم بهتر می شد ولی در کل حدود دو تا سه دقیقه شیر می خورد. اما هر بار که میبردیمش بهداشت می گفت قد و وزنش عالیه و مشکلی نداره.می گفتن خوب حتما با همون مقدار سیر میشه. گاهی که خوب شیر می خورد حاضر بودم تا یک ساعت یا بیشتر کنارش بخوابم تا اون آروم آروم به هر صورتی که میخواد بخوره.حالا که فکرش رو می کنم می بینم عجب حوصله ای داشتم. م...