اولين غذا
چند روز پيش اولين غذات رو انتخاب كردي .........مي دوني چي بود: نون و ماست
يادمه اون شب دو نوع غذا برات درست كرده بودم كه هر كدوم رو دوست داشتي بخوري.........ولي تو گفتي ماست ..بعدشم گفتي نون و نون ها رو خورد كردي توي ماست و خوردي
الهي قربونت برم........از اون روز همش داري نون و ماست ميخوري و گاهي هم سيب زميني سرخ شده
كلمات زيادي رو ياد گرفتي و تكرار مي كني...تقريبا روزي چندكلمه ي جديد مي گي
دوكلمه اي هم كه ديگه زياد مي گي
ديشب يه گز دادي دست من و جلوم ايستادي و گفتي مامان بخور...............منم گفتم چشم
دوباره گفتي بخور...............نگات كردم
باز گفتي مامان بخور...............اين دفعه خندم گرفت گفتم چشمممممممممممم ميخورم
تو هم خنديدي و رفتي
پسر عزيزم تو هر طور كه باشي من نفسم به نفست بنده و اينقدر دوست دارم كه بي تو زندگي برام ممكن نيست...................................ايشالله هر جا باشي خوشبخت خوشبخت باشي عزيزم